مصاحبه با یک مرده شور

جوان است. جوان ترین و تازه کارترین مرده شور زن! هر چه جست وجو مى کنم برق امید را در چشمانش پیدا نمى  کنم.

چند سال دارى ؟۳۸ سال.
بچه دارى؟
دو پسر!
  چند سال است اینجا
کار مى کنى؟۴ سال.
چطور شد به فکر کار در اینجا افتادى؟
  به خاطر مشکلات مالى. شوهرم بیکار است.
قبل از اینجا جاى دیگر کار مى کردى؟
  در یک درمانگاه، کار خدمات داشتم.
با اینجا چطور آشنا شدى؟
  از طریق همکارانم. گفتند بهشت زهرا مرده شور مى خواهد.
قبلاً اینجا آمده بودى؟
  نه اینجا را ندیده بودم.
  وقتى
آمدى چه حسى داشتى؟  مى ترسیدم. نمى توانستم وقتى مرده اى را مى دیدم جلو بروم ولى کم کم برایم عادى شد.
  از مرگ مى ترسى؟
نه! مرگ زود خیلى خوب است. پایان زندگى است.
بچه هایت مى دانند
.بله. ولى مى گویند مامان کسى نفهمد. اگر بفهمند ما دیگر نمى توانیم مدرسه برویم.
  فامیل و خانواده ات از شغل تو خبر دارند
.  خانواده خودم خبر ندارند ولى خانواده شوهرم خبر دارند.
  چه مى گویند؟
با کسى رفت و آمد نمى کنم.
  همسایه ها چه رفتارى با تو دارند؟
  مثل غریبه ها رفتار مى کنند. اصلاً کسى با من رفت و آمد نمى کند.
اقوام نزدیکت که فوت کرده باشند را تا حالا شسته اى؟
نه! ولى مى توانم بشویم.
چه خاطره اى دارى؟
دخترى دو ساله به اسم مبینا بود. تنها دختر خانواده بود بعد از نذر و نیاز و چند پسر خدا او را به پدر و مادرش داده بود. از تراس پرت شده بود. وقتى بچه را آوردند، غرق در خون بود. مادرش او را در آغوش کشیده بود و صورتش را به صورت او مى مالید.
خیلى گریه کردم. الان هم که یادم مى افتد دلم مى گیرد. این خاطره مربوط به سه سال پیش است
.
کار تو شستن است یا آب ریختن یا...؟
من مرده را مى شویم.
 زندگى را تعریف کن
.  زندگى هیچ چیز خاصى ندارد. انگار براى تحمل مشکلات و سختى  ها آمده ایم.
چقدر سواد دارى؟
تا ابتدایى.
  چه غذایى را
خوب مى پزى؟  قرمه سبزى.
  اگر شوهرت شغل مناسبى با درآمد بالایى پیدا کند، باز هم سر کار
مى آیى؟بله اینجا را دوست دارم.
  چرا؟
همکاران ما اینجا با هم دوست هستند و محیط، محیطى زنانه است.
 
شده بین کار غصه بخورى یا گریه کنى؟
  زمانى که شست و شو زیاد باشد و مرده ها جوان باشند غصه مى خورم و گریه مى کنم. آن روزها واقعاً داغون مى شوم
.
 
چطور گریه هایى دردناکتر است؟
  گریه کسى که سکوت مى کند و فقط اشک مى ریزد به نظرم واقعى تر و دردناک تر
است در این موقع ها حس مى کنم آن شخص واقعاً دارد گریه مى کند و راست مى گوید.
  روزى چند تا مرده مى شویى؟
متفاوت است روزى ۱۰ تا ۱۵ تا.
  روزى چند مرده برایتان مى آورند؟
فرق مى کند کم کم ۴۰ تا و زیاد زیاد ۸۰-۷۰ مرده.
  خاطره چه دارى؟
خاطره شیرین که اصلاً نیست. خاطره تلخ اما فراوان است. یک بار زنى که مادرش فوت کرده بود، سرش را به شیشه داده بود و آرام آرام اشک مى ریخت تنهاى تنها بود. زمزمه مى کرد. آن زن روى من خیلى تأثیر گذاشت.
 
گریه مادر براى فرزند و گریه فرزند در مرگ مادر چه تفاوتى دارند؟
گریه هاى
مادر براى فرزند خیلى تلخ است ولى وقتى بچه هاى کم سن و سال در مرگ مادرى جوان به شیشه سر مى کوبند، خیلى سخت و غیرتحمل است.
  تا حالا شده آنقدر از
نظر روحى به تو فشار بیاید که دست از کار بکشى؟
  نه! هر طور هست تحمل مى کنم. باید جنازه را جمع کرد
.
برخورد صاحبان مرده با شما چطور است؟
بعضى ها خوب برخورد مى کنند. بعضى ها هم بد حرف مى زنند.
ناراحت نمى شوى
!چرا ولى خب تحمل مى کنیم.عشق یعنى چه؟
عشق همان چیزى است که من به خاطر بچه هام زنده ام و دارم این همه سختى را تحمل مى کنم
.نوعروس هم یادت مى آید شسته باشى؟
- بله. عروس و دامادى رفته بودند جهیزیه شان را بچینند. چند روز بعد مراسم
عروسى داشتند، گاز هم عروس و هم داماد را خفه کرده بود. مادرش خیلى گریه مى کرد.
  شب ها نمى ترسى کنار مرده بخوابى؟
چرا مى ترسم.
 خواب مرده دیدى؟
  در خواب مرده مى شویم.
 
اگر روزى ناچار شوى عزیزانت را بشویى، مى توانى این کار را بکنى؟
 بله. یکى از همکارانم با صبورى خواهرش را شست. من هم
مى توانم.
غصه هم دارى؟
 توى دلم به خاطر مشکلات زندگى غصه دارم.
 چه گلى را دوست دارى؟
گل رز. از بچگى عاشق این گل بودم.اگر کسى به تو «مرده  شور» بگوید، چه عکس العملى نشان مى دهى؟
هنوز کسى این کلمه را به من نگفته ولى بدم مى آید که کسى به من مرده شور بگوید
.
  چرا؟
سکوت ...
سخت ترین بخش زندگى کجاست؟
اگر زن، شوهر خوب داشته باشد، دیگر زندگى سخت نیست
.و اگر پرنده بودى؟
مى رفتم جایى که کسى نباشد مثل یک بیابان. آنقدر گریه مى کردم و فریاد
مى زدم و خدا را صدا مى کردم تا خدا صداى مرا بشنود و روزگار و زندگى ام را ببیند.


 

218544.jpg

 218550.jpg


218547.jpg